مهران مهدویان، کارگردان جوانی است که بهظاهر تجربه اولین ساخته بلندش «اگزما» است اما از ساختار فیلم و انسجام فیلمنامه پیداست که مخاطب و سلیقه او را بهخوبی میشناسد، اولین ساخته بلند این کارگردان جوان در گروه سینمایی هنروتجربه مهمان شماست، بازی بازیگرها و پاسکاری کاراکترها در «اگزما» به بهترین شکل ممکن اجرا شده است و بهطورکلی از ابتدای تیتراژ تا نتیجهگیری کلی میتواند نظر مخاطب را جلب کند. با این کارگردان به گپی نشستیم که شاهد آن هستید.
از زمان اکران فیلم راضی هستید؟
من از فصل اکران «اگزما» راضی هستم. به نظر من فصل پاییز و زمستان به دلیل خنک بودن هوا فصل بهتری برای تماشاگران است، اکرانهای گروه هنروتجربه زمانش طولانی است، بههمینخاطر مخاطبها دستشان باز است که زمان مورد نظرشان را هماهنگ کنند و به تماشای فیلمهای مورد علاقهشان بنشینند، اما بهطور کلی نسبت به محدود شدن اکران فیلمم فقط در گروه سینمایی هنروتجربه ناراضی هستم و فکر میکنم این گروه، سینماهای محدود و سانسهای محدودتر دارند، در شهرستانها هم که خیلی وجود سینماها در این گروه کم است و مسلما به دلیل کم بودن سینما و محدودیت سانسها بسیاری از تماشاگران دیدن این فیلمها را از دست میدهند؛ کاش مسئولان بهای بیشتری به فیلمهای هنروتجربه بدهند و سینماها و سانسهای بیشتری برای این فیلمها در نظر بگیرند. همه سینماروهای حرفهای شاهد هستند که بسیاری از فیلمها در این گروه سینمایی فیلمهای ارزشمندی هستند که ارزش وسیعتر دیده شدن را دارند.
تاکنون استقبال مخاطبان از این فیلم چگونه بوده و فکر میکنید در روزهای آینده بهتر شود؟
استقبال مخاطبان بهلحاظ آمار فروش را نمیدانم، چون هنوز اطلاع دقیقی به من ندادهاند چون آمار روزانه فروش را به ما نمیدهند، ولی از منظر استقبال مردم در جشنواره فیلم فجر باید بگویم بازخوردها خیلی خوب بود ولی در اکران کمی افت کرد، اما باید بگویم که دغدغه من این بود که تماشاگر از دیدن فیلم من خسته نشود و بتواند تا پایان همراه شود و در پایان تصمیم بگیرد که فیلم چگونه بوده؛ معتقدم به این هدف دست پیدا کردهام و بهخصوص در شهرستانها مخاطبان با فیلمم همراه شدند و بسیار خوشحال هستم که توانستیم نظر مخاطبان را جلب کنیم.
بهعنوان یک کارگردان فیلماولی از مشکلاتی که بر سر راه فیلمساز اولیها است، بگویید؟
تو بهعنوان یک فیلمساز وقتی فیلمنامهای داری که دو،سه سال برایش زحمت کشیدهای و حالا آمادهای برای ساخت، از قبل مسیری که برایت در نظر گرفته شده بسیار سخت است و باید دنبال فراهم کردن پول باشی و بدهی تهیهکننده که فیلمت را تهیه کند و این خندهدار است؛ هیچ تهیهکنندهای حاضر نیست فیلمت را تهیه کند و منتظر باشد در فروش سودش را بردارد و این مسئله برای فیلمساز بسیار ناراحتکننده است چون باعث میشود نتواند همه تمرکزش را روی کارگردانی بگذارد و مجبور است به هزار جای دیگر هم فکر کند که چگونه سرمایه جور کنم؟ این بزرگترین مشکل است که به نظر من به تهیهکنندهها برمیگرد که جسارت این را ندارند که سرمایهگذاری کنند و در فروش به سود و اصل پولشان برسند. به نظر من باید تهیهکنندگان بعد از خواندن فیلمنامه متوجه شوند که این فیلم پتانسیل این را دارد که هزینههای خودش را دربیاورد و وقتی به این باور رسیدند دیگر باید جسارت به خرج دهند و سرمایهگذاری کنند و اجازه دهند که کارگردان هم تمرکزش را روی ساخت فیلم بگذارد.
من وقتی فیلم را دیدم آنقدر فیلمنامه منسجم بود و بازیگرها با دقت انتخاب شده بودند که اساسا به مخاطب این حس هرگز القا نمیکرد که اولین ساخته شما روی پرده است! در زمینه سینما قبلا چه تجربیاتی داشتید؟
من یکسال وقت گذاشتم و فیلمنامه را کامل کردم. مدت یکسال متن را کناری گذاشتم و دوباره به سراغ آن رفتم تا بتوانم درنهایت به چیزی برسم که بسازمش و درواقع نظر خودم را اول جلب کند؛ کار سختی است از همان ابتدا نوشتن یک فیلمنامه که تماما قرار است در یک ماشین اتفاق بیفتد. از همان ابتدای نگارش کار سختی بود و نگرانی اصلی وجود داشت که مخاطب خسته نشود، من قبلا در زمینه سینمای مستند و کوتاه کار کردهام و شناختی نسبی نسبت به تماشاگر پیدا کرده بودم.
این فیلم در ابتدا قرار بود بهصورت کوتاه کار شود؟
بله؛ ولی من طرح فیلمنامه را بهصورت کوتاه با اصغر فرهادی که استاد من در موسسه کارنامه بودند مطرح کردم، و ایشان گفتند فیلمنامه را نگه دارم و بهشکل فیلم بلند داستانی نگارش آن را به پایان برسانم و درواقع او مشوق من برای ساخت «اگزما» بود.
باتوجه به اینکه بازیگرها ابزار اکت را در «اگزما» ندارند و صرفا دیالوگ میگویند بازی گرفتن از آنها سخت نبود؟
دقیقا همینطور است، بازیگرها در فیلمها اصولا اکت و دیالوگ را کنار هم دارند و این باعث میشود هر جا کم آوردند بهوسیله ابزار دیگر جبران کنند اما در «اگزما» فقط دیالوگ در اختیار بازیگرها بود اما احساس بازیگرها نسبت به کاراکتری که داشتند به کمکشان آمد؛ این حس در چهرهشان معلوم بود، سخت بود ولی تمام بازیگرها از پسش برآمدند و من هم سعی کردم در شخصیتپردازی کاری کنم که تماشاگر خسته نشود و همذاتپنداری کند و آدمهای فیلم را درک کند. برگه برنده برای ما این بود که تماشاگران از شخصیتها خسته نشوند و خداراشکر همین اتفاق افتاد.
گروه هنروتجربه را چگونه ارزیابی میکنید؟ باتوجه به اینکه تبلیغات شهری و تیزر تلویزیونی از این فیلم ندیدهایم، آیا فیلمهایی که در این گروه سینمایی اکران میشود را همه مردم میتوانند ببینند؟
فیلمهای هنروتجربه میتوانند برای خودشان بین مردم جایی را باز کنند. قبلا مردم ما ثابت کردند فیلمبین حرفهای هستند ولی مشکل این است که فیلمهای هنروتجربه خیلی اکرانهای محدود دارند و گاهی سینماگران هم دیدن این فیلمها را از دست میدهند و بههمین دلایل است که ممکن است اساسا فیلمبینهای حرفهای از اکران این فیلمها مطلع نشوند. اگر سازوکاری اندیشیده شود تا نظم بیشتری برای این اکران فیلمها در نظر بگیرند، فیلم توسط افراد بیشتری دیده خواهد شد.
درباره بازی نادر فلاح توضیح دهید؟ آیا عینا فیلمنامه را تصویر کردید یا اینکه بازیگرها دخلوتصرفی در نقشها داشتند؟
ایشان بازیگر حرفهای هستند که با وسواس نقشهایشان را انتخاب میکنند، کمک بسیاری کردند که نقش پدر حتی از آنچه که نوشته شده است پختهتر دربیایید، ما فضا را برای همه بازیگرها باز گذاشتیم تا آنچه مد نظرشان است درباره فیلم بگویند و من هرگز نخواستم آنچه که من نوشتم را عینا بگویند.
از آنچه روی پرده میبینید راضی هستید؟
میتوانم امیدوار باشم فیلم کار خودش را کرده ولی هر فیلمی که ساخته میشود و مدتی از آن میگذرد، کارگردان با خودش فکر میکند میشد تصمیمهای بهتری بگیرد و کار بهتری انجام دهد ولی از اتفاقی که برای «اگزما» افتاد راضی هستم و خدا را شکر میکنم ولی من فیلمساز اولی بودم و سختیهای زیادی را پشتسر گذاشتم اگر سرمایه بیشتری داشتم حتما اتفاقات بهتری برای فیلم میافتاد اما حالا با تجربیاتی که کسب کردهام باید بهشکلی از این تجربیات در کارهای بعدیام استفاده کنم که میزان رضایتمندیام از کارهایم بالا برود.
درباره کار بعدیتان توضیح دهید؟
نگارش فیلمنامه بعدیام تمام شده است و در پی پیداکردن سرمایهگذار هستیم و اگر پیدا بشود برای جشنواره فجر امسال آن را کار خواهیم کرد. از نظر محتوا به «اگزما» نزدیک است اما از نظر فرم کاملا متفاوت است و دیگر به یک لوکیشن بسنده نخواهیم کرد و لوکیشنهای متعددی دارد؛ فیلم قصه زنی را روایت میکند که درگیر ماجراهایی میشود.
درباره شکلگیری فیلمنامه و البته اسم فیلم بگویید؟ آیا از ابتدای نگارش فیلمنامه اسم فیلم «اگزما» بود؟ انگار اسم فیلم در جشنواره عوض شد.
من تصویری را در خیابان دیدم که جرقه «اگزما» در ذهنم شکل گرفت؛ پشت فرمان در ترافیک بودم و زنی را دیدم که از یک ماشین پیاده شد و سوار ماشین بعدی شد، زن بهلحاظ ظاهری بسیار موجه بود و تماما به این فکر میکردم که بین این دو ماشین و آن زن چه اتفاقاتی افتاد؟ این تصویر را در ذهنم نگه داشتم و قصه طراحی کردم و سوال مطرح کردم، فیلم از ابتدا نامش «اگزما» بود ولی در جشنواره فجر مجبور شدیم با نام «چشمها» از آن رونمایی کنیم که البته اصلا این مسئله تقصیر من نبود و دوست ندارم خیلی به این ماجرا ورود کنم ولی بههرحال من در ارشاد اقدام کردم و خوشبختانه موافقت کردند که نام اصلی فیلم را به آن بازگردانیم.
«اگزما» بهلحاظ روایت یکی از بهترین فیلمهایی است که در سال جاری اکران شده است؛ چگونه به این روایت رسیدید که میتواند تماشاگر را اینقدر همراه کند؟
وقتی فیلمنامه را مینوشتم میدانستم کارم سخت است و باید 80 دقیقه تماشاگر را بدون اینکه خسته شود وادارم تا فقط در ماشین قصهای را ببیند؛ سعی کردم در ماشین فضایی را خلق کنم که یک لحظه هم تماشاگر را رها نکنیم و فضای دلهرهآوری را ایجاد کنم که مخاطب با شخصیتهای فیلم همراه شود و نگرانشان شود و نتواند رهایشان کند بهشدت کار سختی بود؛ من سعی کردم فضا برای تماشاگر ایجاد کنم که درگیر قصه شود و با کاراکترها همراه شود و فکر میکنم تا حدودی موفق شدیم.
بهعنوان آخرین سوال هر چیزی که دوست دارید اضافه کنید...
از همه عواملم به خاطر اعتمادشان و صبر و حوصلهای که به خرج دادند تشکر میکنم و امیدوارم فضایی ایجاد شود که بتوانم قدردان حمایتهایشان باشم و امیدوارم تلاشمان نتیجه داده باشد و مخاطبان راضی سالن را ترک کنند.
سعیده خدابخش