غزل گو و قصیده سرای
بزرگ
خواجه جمال الدین
سلمان بن علاءالدین محمد ساوجی معروف به سلمان ساوجی از بزرگترین شاعران قصیدهسرا
و از غزل گویان نیکو سخن قرن هشتم هجری است.
زندگی سلمان بیشتر
در دربار امرای آل جلایر (ایلکانیان) و در بغداد که پایتخت آنان بود، سپری شده است.
سلمان را میتوان آخرین قصیده سرای بزرگ ایران بعد از مغول دانست و او از همهی معاصران
خود، بهتر از عهدهی تتبع قصاید شاعران قصیده سرای قرن پنجم و ششم هجری برآمده است.
او در علوم و فنون
متداول زمان خود به درجهای از کمال رسید که توانست به مدد ذوق خدادادی در سخن سرایى
و شاعری، از نامداران عصر خود شود.
مجموع اشعار سلمان
در حدود یازده هزار بیت است. وی در همهی زمینهها و قالبهای شعری، ذوق آزمایى کرده
و به اعتقاد محققین، در زمینهی شعر، استاد مسلّم بوده است.
مهارت و استادی او
در شاعری تا بدان پایه بوده که حافظ شیرازی او را ستوده است. در اشعار سلمان، گرایشهای
عارفانه موجود است و اعتقادات او در این زمینه به خوبی در اشعارش جلوهگر است.
در دیوان اشعار سلمان،
قصاید دینی در توصیف خداوند متعال و رسول گرامی اسلام نیز وجود دارد که برخی از آنها
از نظر قدرت تشبیه و شیوایی زبان، بسیار زیبا هستند. از سلمان ساوجی، دو داستان منظوم
با نامهای فراق نامه و جمشید و خورشید نیز باقی مانده است.
یکی از دلایل عمدۀ
شهرت سلمان، در قصیدۀ مصنوعی به نام بدایع الاسحار است که در روزگار جوانی و در مدح
غیاثالدین محمد وزیر سرودهاست. سلمان این قصیده را به تقلید از سید ذوالفقار شیروانی
و قوای گنجهای سرود. در آن زمان این شاعر حدود بیست و شش یا بیست و هفت ساله بود.
سلمان ساوجی از جمله
شاعرانی است که وصف طبیعت را با حرکت و حیات همراه کردهاست و به اصطلاح به عناصر بیجان.
شخصیت و خصایص انسانی بخشیدهاست.
او به این شیوه بسیاری
از وصفهای خود را سرشار از زندگی و پویایی و حرکت کردهاست. اغلب تشخیصهای او در
شکل تفصیلی و با نوعی بیان روایی همراه است.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است