می دانیم لحن «مارموز» تند است! | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۳
کمال تبریزی در گفت‌وگو با «صبا»:

می دانیم لحن «مارموز» تند است!

«می‌دانیم لحن فیلممان تند است و به آن‌ها حق می‌دهیم شرایط را به‌شکلی مهیا کنند که «مارموز» خیلی اوج نگیرد.»

 به گزارش «صبا»، راه رفتن روی یک سیم باریک؛ این اولین بار
نیست که کمال تبریزی به حوزه‌‌هایی که هر فیلمسازی جسارت پرسه زدن اطراف آن را
ندارد، ورود می‌کند. تبریزی مصداق بارز همین جمله راه رفتن روی یک سیم باریک است،
عبارتی که خودش چند باری آن را به‌شکل‌‌های مختلف در مصاحبه‌ای که به بهانه
«مارموز» داشتیم استفاده کرد. پس از «لیلی با من است»، «مارمولک» و… حالا نوبت
به «مارموز» رسیده؛ یک کمدی سیاسی تمام‌عیار. به بهانه اکران همین فیلم پرحاشیه، گفت‌وگویی
با کمال تبریزی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

تا امروز در کمدی‌‌های مختلف، فیلمسازان سراغ قشر‌‌ها
و صنوف مختلف رفتند اما پیش نیامده به این شکل به سراغ سیاسیون بروند، شما سیاست و
سیاستمداران را نقد کردید، کاراکتری را گذاشتید در معرض تماشا که بدون تعهد به هیچ
تفکر و ایدئولوژی تنها به‌خاطر رسیدن به قدرت دست به هر کاری می‌زند. از هیچ چیز
به همه چیز می‌رسد و درنهایت زوال تمام خواسته‌هایش؛ اما در پس این نقد به سیاست و
سیاستمداران، مردم همین جامعه هم نقد می‌شوند! انگار تیغ نقد شما دو لبه دارد که
یکی برای مسئولان و دیگری برای مردم است!

اگر اشتباه نکنم نزدیک به ده سال پیش به همراه منوچهر محمدی
دست به ساخت مستندی با عنوان «صندلی سبز» زدیم. این مستند سینمایی به بهانه انتخابات
مجلس شورای اسلامی ساخته شد و در آن نگاهی داشتیم به وضعیت آشفته‌ای که در دوران رأی‌گیری
در کشور ما به وجود می‌آید. اتفاقا مستند خوب و تاثیرگذاری هم از آب درآمد و در آن
با کسانی به گفت‌وگو نشستیم که کاندیدای شورای شهر شده بودند؛ در میان آن‌ها مغازه‌دار،
کشاورز، پزشک، مهندس و حتی فردی مثل آقای تاج‌‌زاده هم بود. مستند فضای طنز جذابی پیدا
کرده بود اما متاسفانه از آن‌جایی که آن مستند به سفارش تلویزیون بود، شرایط پخش پیدا
نکرد و همان موقع آرشیو شد. از همان زمان در ذهنم بود تا به‌‌شکل دیگری به این موضوع
بپردازم و با خودم فکر می‌کردم آیا می‌شود داستانی درباره انتخابات نوشت؟ درباره فضایی
که در مقطع انتخابات به‌وجود می‌آید و قبل و بعد از انتخابات، هیچ خبری از آن نیست؟
درباره مقطعی که همه به‌یکباره رنگ عوض می‌کنند و با کسانی در یک قاب قرار می‌گیرند
که حتی فکرش را نمی‌کنید؟ می‌خواهم بگویم در آن بازه زمانی شهرفرنگ از همه رنگی به
وجود می‌آید تا یک نفر به مسند قدرت برسد. مصداق بارز شعار «هدف وسیله را توجیه می‌کند»
و برای موفقیت در انتخابات، دست به هر کاری زده می‌شود. انگیزه ساخت اثری با این محوریت
در ذهن من وجود داشت تا این‌که در زمان فیلمبرداری فاز سوم «سرزمین کهن» آقای تاجیک
با من تماس گرفتند و گفتند آیدین سیارسریع طرحی دارد و می‌گوید این طرح را کمال تبریزی
باید بسازد. قرار گذاشتیم و در رابطه با آن صحبت کردیم. بسیار استقبال کردم و قرار
شد آن را بسازیم. اما سعی کردم فضا را به این سمت و سو ببرم که مقطع انتخابات را نقد
کنیم و باتوجه به پشت سر گذاشتن دوران آقای احمدی‌نژاد و داشتن خاطراتی از آن زمان،
به یک کلاژ از وضعیت و اتفاقات برسیم. به‌نوعی یک نقد سیاسی به سیاستمداران و سیاست‌ورزان
و یک نقد اجتماعی به خود مردم بود؛ مردمی که باید انتخاب کنند و رأی بدهند و گاهی با
همین رأی سرنوشت‌ خود را تغییر می‌دهند. «مارموز» برای خودم تجربه ‌خوبی بود چرا که
فکر می‌کردم باید از نوع فیلمنامه کلاسیک خارج شوم و نمایش این کلاژ اتفاقات را در
یک فیلمنامه متفاوت تجربه کنم. در صحبت‌‌هایی که با آیدین سیارسریع داشتیم به این نتیجه
رسیدیم که ما در مورد مقطعی صحبت می‌کنیم که همه از حالت طبیعی خودشان خارج می‌شوند
چنانکه می‌بینیم در دوره انتخابات فحاشی، تندروی، تخطئه و… زیاد می‌شود، همه از عمق
به سطح می‌آیند و اتفاقا مردم در این جریان حضور دارند و از آن استقبال می‌کنند. فکر
کردم باید خود فیلم هم به همین شکل باشد؛ در ابتدای فیلم اتفاقات با ریتمی تند نشان
داده می‌شود و هر چه رو به پایان می‌رویم با ریتمی آرام‌تر و عمقی بیشتر به نتیجه آن
اتفاقات نگاه می‌کنیم. چنانکه در انتهای فیلم انگار عقلمان بیشتر کار می‌کند و به این
فکر می‌کنیم با دست خودمان چه بلایی سر خود آوردیم؟

ورود به این حوزه و ساخت چنین فیلمی قطعا برای هر
فیلمسازی جذاب است اما با این تفکر واهمه و نگرانی آن را نداشتید که جلوی ساخت آن
گرفته شود یا فضا را برای مطرح کردن چنین نقد‌‌ها و حرف‌‌هایی باز می‌دیدید؟ فیلم
را با مردم دیدم و بیشتر آن‌ها این واکنش را نشان دادند که چطور این فیلم مجوز
گرفته است!

وقتی به‌ خطوط قرمز نزدیک می‌شوی، قطعا چنین نگرانی‌‌هایی وجود
دارد. باید به‌شکلی مسائل و‌ حرف‌‌ها را بیان ‌کرد که در اصطلاح نه سیخ بسوزد نه کباب!
یعنی مخاطب به‌خصوص کسانی که مورد نقد قرار گرفتند، احساس کنند این نقد از سر دلسوزی
است نه تخطئه! این هم مرز باریکی دارد که حرکت کردن روی آن ‌کار دشواری است. در زمان
نگارش فیلمنامه به این موضوع بسیار فکر کردیم چرا که اگر فقط کمی عقب‌نشینی می‌کردیم
اثر خاصیت خود را از دست می‌داد و اگر کمی بیشتر تندروی می‌کردیم، فیلم دیگر غیرقابل
نمایش می‌شد. فهمیدن و لحاظ این موضوع چه در زمان نگارش فیلمنامه و چه در اجرا اهمیت
ویژه‌ای داشت. قهرمان اصلی «مارموز» آدمی است که کمی شکل منفی دارد و مخاطب به‌راحتی
با آن همذات‌پنداری نمی‌کند، در عین حال ما باید مخاطب را با او همراه می‌کردیم تا
این کاراکتر درنهایت به استحاله‌ای برسد و سرش به سنگ بخورد، همه این مسائل دست به
دست هم می‌داد تا ما با رعایت جوانب احتیاط قدم برداریم. به یاد دارم زمانی که قرار
بود پروانه ساخت این فیلم را اخذ کنیم دو نفر از اعضای شورا ماموریت داشتند با من و
آقای نوروزبیگی صحبت کنند، آن‌ها کاملا متوجه حساسیت ماجرا بودند و از ما انتظار داشتند،
این فیلم را به‌شکلی بسازیم که امکان نمایش آن وجود داشته باشد. به‌طور کلی «مارموز»
برای آن‌که پروانه نمایش اخذ کند مراحل دشواری را پشت سر گذاشت. فکر می‌کنم برای نمایش
«مارموز» شانس به ما رو کرد و آن شانس مقطع حال حاضر است. مقطع حاضر یعنی همین شرایط
امروز جامعه در گرفتن پروانه نمایش برای «مارموز» تاثیرگذار بود.

یعنی به نظرتان اگر دوره دیگری بود، این احتمال وجود
داشت که «مارموز» به اکران نرسد؟

اگر در مقطع زمانی دیگری بودیم احتمالا توقفی شامل حال فیلم
می‌شد. پروسه سختی برای اخذ پروانه نمایش فیلم پشت سر گذاشته شد اما به نظرم سعی
کردند زمان اکران «مارموز» را به اواخر سال موکول کنند. ما قرار بود فصل تابستان،
قبل از ماه محرم و هم‌زمان با «هزارپا» فیلم را اکران کنیم اما با ترفند و به‌مرور
اکران ما را به تعویق انداختند تا این‌که درست در روزهای منتهی به جشنواره شرایط
اکران این فیلم مهیا شد. به هر حال این فصل برای اکران چنین فیلمی اصلا مطلوب نیست
اما به نظرم همه این اتفاقات، حساب‌شده رخ داده است و ما هم نسبت به آن اعتراضی
نداریم چرا که می‌دانیم لحن فیلممان تند است و به آن‌ها حق می‌دهیم شرایط را به‌شکلی
مهیا کنند که «مارموز» خیلی اوج نگیرد چرا که می‌تواند پیامد‌‌های دیگری داشته
باشد. به‌طور کل دوستان با یک نگرانی پروانه ساخت «مارموز» را صادر کردند، از ما
انتظار داشتند همه موارد را لحاظ کنیم و نگران این بودند که مبادا در فیلم ما همه
چیز تخطئه شود و به نتیجه مطلوب نرسیم. خوشبختانه با لحاظ مواردی چون بازی خوب
حامد بهداد و در کنار آن بازی بازیگران دیگری چون آزاده صمدی، ویشکا آسایش و…
این مهم درنهایت منتج شد که ما درصدد ارائه یک نقد دلسوزانه بودیم نه تخطئه هیچ
چیز و هیچ کس! همه جناح‌‌ها و رنگ‌‌ها می‌توانند خوب باشند به شرط آن‌که برای مردم
باشند، نه برای رسیدن به قدرت!

زمانی که «مارمولک» روی پرده سینما رفت از گروه‌‌های
مختلف فشار‌‌هایی به شما و فیلم وارد شد، حالا «مارموز» در حال اکران است و دست
روی قشر سیاسیون گذاشته است، آستانه تحمل و جنبه سیاستمداران‌مان نسبت به این فیلم
چطور بوده است؟

واقعا تا این اندازه انتظار نداشتم اما به نظرم خوب تحمل و همراهی
کردند، کارکنان و مسئولان مجلس با ما همکاری لازم را داشتند و حتی اجازه دادند ما
به صحن علنی و داخلی مجلس ورود کنیم. همه این‌ها نشان از این دارد که جنبه پذیرش انتقاد
به‌تدریج در حال شکل‌گیری است. این روز‌‌ها خیلی‌‌ها اعتراض می‌کنند و خود
سیاستمداران این اتفاق را پذیرفته‌اند که مردم می‌توانند از این طریق مشکلات خود
را مطرح کنند. به نظرم فضا برای شنیدن حرف و صدای مخالف به نسبت گذشته بازتر شده
است. چند سال پیش به همراه رضا کیانیان و آقای تخت‌کشیان برای ساخت مستندی با
عنوان «با ما شوخی نکنید!» اقدام کردیم که برخلاف مستند «صندلی سبز» نه‌تنها پخش
نشد که حتی اواسط کار، پس از تماشای بخشی از راش‌‌ها متوقف شد. موضوع مستند این
بود چرا با افرادی چون رئیس‌جمهور، قاضی، رئیس پلیس، شخصیت‌‌های ویژه سیاسی و کلیه
کسانی که به سبب جایگاهشان حریم ویژه‌ای دارند، نمی‌توان شوخی کرد؟ درحالی‌که در
تمام دنیا به جهت گستردگی دایره موضوعات، فیلمسازان می‌توانند با همه افراد شوخی
کنند؟ ما در این مستند سوالمان این بود چرا نمی‌توان با چنین افرادی مثلا فرمانده
پلیس شوخی کنیم و همین سوال را از آن می‌پرسیدیم. در آن زمان هدف ما از ساخت این
مستند، بالا بردن آستانه تحمل در برابر نقد‌‌ها بود. می‌خواستیم بگوییم این سوال‌‌ها
و انتقادات گاهی برای اصلاح مشکلات است نه تخریب! به علاوه این‌که وقتی با کسی در
فضای طنز شوخی می‌کنید سمپاتی میان آن کاراکتر و ببینده به وجود می‌آید. در
«مارموز» شاید کاراکتر قدرت به جهت شلوغ‌کاری و خرابکاری‌‌های خود منفی باشد اما
قهرمان قصه است و مخاطب درنهایت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. خیلی‌‌ها به این‌که
چنین کاراکتر خودسری درنهایت چرخش می‌کند و مثبت می‌شود، نقد داشتند اما اتفاقا من
منظورم این بود این شخص در وجود خود درگیر مشکل جدی نیست، فقط نگاه او اشتباه است
و می‌تواند تغییر کند. مضمون فیلم «مارموز» همین است که این افراد باید در کنار
مردم قرار بگیرند نه علیه مردم! در کل در پاسخ به سوال شما باید بگویم، آستانه
تحمل مسئولان بالا رفته است و پذیرفته‌اند که برخی حرف‌‌ها باید به‌صورت شفاف بیان
شود. به نظرم به‌رغم آن‌که دچار بحران اقتصادی جدی هستیم اما از حیث اجتماعی و
سیاسی در حال رشد هستیم و یاد گرفتیم بدون آن‌که نظام را زیر سوال ببریم، در جهت
اعاده حق خود تظاهرات کنیم، شعار دهیم و حق خود را مطالبه کنیم. این اتفاق از طرف
سیستم و نظام پذیرفته شده است که مردم می‌توانند در تظاهراتی مسالمت‌آمیز حقوق خود
را مطالبه کنند، همان‌طور که در قانون اساسی به آن اشاره شده است.

همان‌طور که گفتم ورود به دو حوزه مذهب و سیاست
کار دشواری است و اگر به‌قاعده نباشد نه‌تنها متولیان که خود مخاطب هم جبهه‌گیری
خواهد کرد، این در صورتی است که هر دو حوزه پتانسیل بالایی دارند و آثار موفق و
مخاطب‌پسندی چون فیلم «مارمولک» ساخته خود شما در این بستر‌‌ها ساخته شده است،
شاید شما را بتوان کارگردان متخصص ورود به این حوزه‌‌ها دانست، به زعم شما گسترش
این اتفاق در گرو چیست؟

از نگاه من به ثمر رسیدن این قضیه، تنها بر یک اصل استوار
بوده و آن صداقت است. اگر ثابت کنیم نقد‌‌هایمان به دور از شیطنت و تنها به‌خاطر
رشد این جامعه است، مشکلی نخواهیم داشت. اگر صادقانه به این مهم پایبند باشیم،
خیلی از نقدها و اعتراضات را می‌توان بیان کرد و به خطوط قرمز نزدیک شد. اما این
کار به‌واقع مثل مینیاتور ظرافت خاصی را مطالبه می‌کند. باید بتوانیم با دقت، لحاظ
جزییات و از همه مهم‌تر با حوصله به موضوعات نگاه کنیم؛ اگر خیلی محتاطانه رفتار
کنیم آن نقد خاصیت اصلی خود را از دست می‌دهد و مسلما با اقبال روبه‌رو نمی‌شود،
اگر هم تندروی کنیم، به اتفاق خوبی منتج نمی‌شود. از سوی دیگر باید رفته‌رفته شعاع
دایره موضوعات و سوژه‌‌هایی که به آن می‌پردازیم را افزایش دهیم تا بتوانیم خیلی
از حرف‌‌ها را که در جمع‌‌های شخصی خود می‌زنیم با زبان سینما نیز مطرح کنیم. یکی
از مشکلات بزرگ ما همین است؛ وقتی در جمعی خصوصی انتقادات را به‌عنوان مثال نسبت
به نیروی انتظامی مطرح می‌کنیم، خود مسئولان این حوزه می‌پذیرند اما به‌محض آن‌که
می‌خواهیم همین نکات را در فیلمی بیان کنیم، جلوی آن را می‌گیرند. هر کدام از ما
به یک شغلی اشتغال داریم، پزشک وظیفه درمان دارد، نانوا نان می‌پزد، پلیس هم مسئول
حفظ امنیت است اگر خود را عضو فعال و مهم جامعه بدانیم نباید از بازگو شدن عیوب خود
نگران باشیم. ما همه بشر و جایزالخطا هستیم چه اشکالی دارد مثل آیینه عیوب و نقصان‌‌های
یکدیگر را، نه کمتر و نه بیشتر نشان هم دهیم؟ این مهم را باید مبنا قرار داد اما با
رعایت دقت و توجه لازم! تصور کنید دارویی را باید به کودکی بدهید، مسلما او دارو
را به جهت تلخ بودنش پس می‌زند، پس لاجرم برای درمان بیماری آن باید دارو را به
گونه‌ای که شیرین باشد به خورد کودک بدهید، در فضای نقد و طنز هم ماجرا به همین
شکل است. اساسا نقد‌‌ها را به این دلیل با زبان کمدی و طنز مطرح می‌کنند تا میزان
پذیرش مخاطب افزایش پیدا کرده و راحت‌تر انتقادات را قبول کند. اما از سوی دیگر
نزدیکی و تعامل هم در این جهت می‌تواند کارساز باشد، به‌عنوان مثال اگر فیلمسازی
که فیلمنامه‌ای درباره نیروی انتظامی دارد، خودش با آن بخش وارد تعامل شود و
تاثیرات نمایشی اثر خود روی مخاطب را تشریح کند، همکاری بهتری رخ می‌دهد. ما نمی‌توانیم
ناگهانی چنین اتفاقی را رقم بزنیم، باید رفته‌رفته در این جهت قدم برداریم تا
دایره موضوعات انتقادی گسترده‌تر شود و این اتفاق نیز باید از سوی فیلمسازان
بیفتد. اگر فیلمساز در لحن و بیان خود در ساختار نهایی فیلم، صداقت و برادری خودش
را ثابت کند، می‌تواند انتقادات خود را هر چقدر هم که تند و تیز باشد، بیان کند
چرا که آن زمان مشخص است که او از سر دلسوزی نقدی را مطرح کرده است.

اما مواضع وزارت ارشاد و یا ارگان‌‌ها و سایر نهاد‌‌ها هم در این
میان مهم است و نقش بسزایی دارد، به هر حال یک سر دیگر ماجرا دست حوزه نظارتی است!

فکر می‌کنم آن‌ها هم رفته‌رفته متوجه قضیه خواهند شد، البته
ما به‌عنوان فیلمساز در نزدیک شدن به دایره سوژه‌‌های ملتهب، باید حواسمان باشد
خرابکاری نکنیم. قطعا نمی‌شود سبو را شکست و بعد اوضاع را به روز اول برگرداند. به
نظرم اگر ما فیلمسازان به‌درستی قدم برداریم، آن‌ها نیز متوجه خواهند شد، یکی از رسالت‌‌های
سینما، بیداری افراد و شفاف‌سازی مشکلات جامعه است. این موضوع در حال حاضر در
شورای پروانه نمایش کاملا محسوس است؛ اگر اعضای شورا دریابند در فیلمی به یکی از
مشکلات جامعه از همه زوایا پرداخته شده، بسیار راحت‌تر با آن فیلم و فیلمساز کنار
می‌آیند اما اگر فیلمی را ببینند که فیلمساز آن شمشیر کشیده و همه چیز را از بیخ و
بن زده است، طبیعتا با آن مخالفت می‌کنند چرا که احساس می‌کنند فیلمساز در بیان
موضوع جانب انصاف را رعایت نکرده است. در مورد «مارموز» هم این اتفاق افتاد، نیمی
از اعضا فیلم را پذیرفته بودند و نیمی دیگر با آن مخالفت داشتند. مخالفان «مارموز»
بر این باور بودند که این فیلم در مورد فضای انتخابات قضاوت غیرمنصفانه‌ای دارد.
من مدام در جواب این دوستان بر این مهم تاکید داشتم که فضای فیلم «مارموز» کمدی
است و نباید آن را با یک اثر رئالیستی مقایسه کنند. به هر حال برای خنداندن مخاطب
اندکی بهره‌گیری از فانتزی و غلو در دنیای کمدی جایز است. به همین ترتیب آن‌ها از
مواضع خود برای عدم نمایش «مارموز» کوتاه آمدند. یکی از اقدامات خوبی که در دوره
آقای حیدریان انجام شد و حالا آقای انتظامی می‌توانند آن را ادامه دهند، تعامل
اعضای شورای نمایش با فیلمسازان است، به گونه‌ای که قبل از ثبت هر صورتجلسه‌ای فیلمساز
در جلسه حضور پیدا می‌کند و پیرامون سکانس‌‌هایی که محلی از بحث دارند، صحبت می‌کند
و اگر در جایی از اثر منظور فیلمساز درست بیان یا حتی به‌خوبی برداشت نشده باشد،
مشکل از طریق گفت‌وگو مرتفع می‌شود. همین مسئله نشان از این دارد سیستم نظارت
ارشاد نگاه تعاملی در این سال‌ها پیدا کرده است.

«مارموز» جانبدارانه نیست و نگاه مساوی به همه
طیف‌‌های سیاسی داشته است اما کاراکتر‌‌های فیلم در برخی کنش‌‌ها و واکنش‌‌هایی که
از خود نشان می‌دهند، تداعی‌کننده اشخاصی حقیقی در دنیای سیاست هستند، قطعا این
اتفاق تعمدی بوده، درست است؟

اصلا قصدمان این نبود که کاراکتر قدرت یا شخصیت‌‌های دیگر
فیلم، تداعی‌کننده اشخاص خاصی در دنیای واقعی باشند. در فضایی زندگی می‌کنیم که شاهد
اعتقادات و دیدگاه‌‌های مختلفی هستیم. ما همه این ویژگی‌‌ها و دیدگاه‌‌ها را به
تناسب قصه، میان کاراکتر‌‌های فیلمنامه، توزیع کردیم. اتفاقا همین موضوع سبب شده
ما خیلی زیر سوال نرویم و یک فرد به‌خصوص نتواند ادعا کند که شما مشخصا من را نقد
کردید! به همین دلیل شما نمی‌توانید بگویید در کاراکتر قدرت ویژگی‌‌های احمدی‌نژادی
وجود دارد یا نه! به عبارتی دیگر هم وجود دارد و هم وجود ندارد. اما اصلا به این
شکل نیست که قدرت دست به هر کاری بزند بتوانید آن را به شخصیتی خاص ربط بدهید، درواقع
ما اصلا نمی‌خواستیم در فیلم «مارموز» به سراغ افراد خاصی در حوزه سیاست برویم. ما
می‌خواستیم بگوییم در کلیت حوزه سیاست به‌خصوص وقتی که وارد مقطع انتخابات می‌شویم،
افراد دست به اقدامات خاص و متفاوتی می‌زنند. ما چند کاراکتر در فیلمنامه داشتیم و
ظرفی از همین ویژگی‌ها، اعمال و گفتار‌‌ها که به تناسب قصه این خصیصه‌‌ها را به
کاراکتر‌‌ها ربط دادیم. مخاطب اگر با این کد جلو برود که کاراکتر‌‌های این فیلم
نماینده اشخاصی از دنیای واقعی هستند، به نتیجه نخواهد رسید. اشاره مستقیم فیلم به
افراد خاص نیست اما کاملا سعی کردیم فضای سیاست، انتخابات، اشتباهاتی که رخ می‌دهد
و… را به نمایش بگذاریم؛ از عملکرد گشت ارشاد گرفته، افرادی که می‌خواهند برای
حزب خود رأی جمع کنند تا کسانی که برای رأی همدیگر را تخطئه می‌کنند و… ما در دل
قصه‌ای که تخیلی بوده و زاییده تخیل نویسنده است، افراد مختلفی که در واقعیت وجود
دارند را در طول فیلم به جا می‌آوریم و در قالب کاراکتر‌‌های مختلف می‌بینیم.

آقای نوروزبیگی در گفت‌وگویی که با ما داشتند به
این موضوع اشاره کردند که در وضعیت کنونی کشور که فیلم‌ها و خبرهای بسیاری از
وزرای کشور و مسئولان ما دست به دست می‌شوند و… شاید می‌بایست خیلی بیشتر از این‌ها
«مارموز» را تند می‌ساختیم چرا آن‌ها از ما خیلی جلوتر هستند؛ نظر شما در این خصوص
چیست؟ آیا فکر می‌کنید ممکن بود که «ماموز» را از این هم تندتر بسازید؟

به نظرم این ایده اشتباهی است؛ اگر آقای نوروزبیگی کارگردان
بود حتما فیلم توقیف می‌شد(با خنده)؛ به هرحال خیلی مهم است که راه رفتن روی یک
سیم باریک توأم با تعادل باشد؛ اگر خیلی تندروی کنید سقوط حتمی خواهد بود. فکر می‌کنم
باتوجه به شرایط و موقعیتی که وجود دارد «ماموز» خیلی خوب در کنار خطوط قرمز قرار
گرفته است، بنابراین اگر زیاده‌روی می‌کرد از آن طرف بام می‌افتاد؛ از طرفی پیش‌بینی‌هایی
در «ماموز» وجود دارد که ما الان با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم و زمان ساخت، فکرش را
نمی‌کردیم که چنین اتفاقی وجود داشته باشد. فیلم بسیار منطبق بر شرایط و احوال
امروز جامعه ماست و در عین حال یک نوع تاریخ‌نگاری در آن وجود دارد؛ موضوعی که در
این فیلم مطرح می‌شود نه‌تنها در کشور ما که در خیلی از کشورهای دنیا نیز به‌خوبی
فهمیده می‌شود؛ موضوع تندروی موضوع روز همه جوامع اعم از اروپایی، غربی، آسیایی و…
است. «ماموز» از این بابت در جشنواره‌های زیادی سیر می‌کند، در جشنواره‌هایی از
آمریکا، هندوستان، ژنو، بوسان و….

بسیاری بعد از اکران «ماموز» این فیلم را کنار
«مارمولک» قرار دادند و از جانب مخاطبان و منتقدان قیاسی مطرح می‌شود که «ماموز»
عقب‌تر یا جلوتر از «مارمولک» هست و یا برابری می‌کند و… شما چقدر به این قیاس
قائل هستید و آیا «ماموز» را جلوتر از «مارمولک» می‌دانید یا عقب‌تر؟

این دو فیلم هیچ
ربطی به یکدیگر ندارند؛ هم به‌لحاظ ساختار و هم نوع نقل و روایت قصه باهم تفاوت
دارند؛ به صرف این‌که اسم مارموز در این فیلم آمده است و شباهتی از نظر یک موجود
موذی مثل مارمولک وجود دارد، درست نیست که این دو فیلم را باهم مقایسه کنیم؛‌
بنابراین امکان این‌که بگویم یکی جلوتر و دیگری عقب هست هم وجود ندارد. کسی که این
مقایسه را می‌کند نگاهی ساده‌لوحانه به موضوع دارد؛ درواقع یک انعکاس بیرونی و
اولیه را مد نظر قرار داده است. اساسا اسم «مارموز» و «مارمولک» هر دو نام‌هایی
هستند که بعدا برای فیلم‌ها در نظر گرفته شدند؛ همان‌طور که می‌دانید «ماموز» در
ابتدا نامش «خودسر» بود اما گویی یک نوع اپیدمی و اعتقاد به وجود آمده است که اگر
اسم یک حیوان را روی فیلمی بگذاریم توجه بیشتری را جلب می‌کند در صورتی که درست
نیست؛ توجه مخاطب به یک فیلم به‌علت مضمون و قصه فیلم است اما برخی خصوصا در بحث
تبلیغات شاید به‌شدت فکر می‌کنند که اسم فیلم که «خودسر» بوده است را باید بگذاریم
«مارموز»؛ البته که من هم خیلی مخالفت نکردم؛ اتفاقا برای فیلم «مارمولک» هم اسم
دیگری را در نظر گرفته بودیم یعنی «آدرس خدا» که نهایتا این نام («مارمولک») را
تهیه‌کننده و وزارت ارشاد پذیرفتند. حتی باید بگویم که همین اسم «مارمولک» جزو
موانع نمایش فیلم محسوب شد؛ که اگر این نام را نداشت آنقدر از جانب روحانیون مورد
مخالفت قرار نمی‌گرفت. من فکر می‌کنم اسم، یک ویژگی عوضی فیلم است و به موضوع اصلی
فیلم مربوط می‌شود؛ بنابراین اگر اسم فیلم عوض شود و اتفاق عجیب و غریبی برای آن
رخ دهد مانند بخش تدوین و جابه‌جایی بعضی سکانس‌ها که مفهوم و موضوع فیلم عوض شود
نیست؛ فیلم می‌تواند اسامی مختلف داشته باشد و اسم برای فیلم خیلی تعیین‌کننده
نیست اما «ماموزی»ی که درمجموع انتخاب شد به‌نوعی تداعی «مارمولک» را می‌کند اما
یک منتقد باهوش و مخاطب باسلیقه متوجه خواهد شد که این دو فیلم هیچ ربطی به هم
ندارند.

در چند روز اخیر برخی رسانه‌ها هجمه‌هایی را علیه
«مارموز» داشتند؛ شاید خیلی هم فیلم را نقد نمی‌کنند و در عوض نقد شخصیت را
شاهدیم؛ در قبال این هجمه‌‌ها چه صحبتی دارید؟

من به آن‌ها حق می‌دهم و این قضیه را طبیعی می‌دانم؛ کسانی
که در حال حاضر و بدون استدلال این نقدها را در مورد «ماموز» دارند همان‌هایی
هستند که در مورد «مارمولک» خیلی تندتر این نقدها را داشتند؛ درباره بعضی کارهای من
این اتفاق می‌افتد. درمورد «لیلی با من است» هم این کار را می‌کردند؛ این‌ها افرادی
هستند که امیدی به تغییرشان ندارم و در همه مقاطع هستند و برای این‌که بتوانند
نظریه و خودشان را اثبات کنند سعی دارند شخصیت افراد را تخریب کنند تا این‌که اثرشان
را نقد و بررسی کنند. متاسفانه این اتفاق در مملکت ما خیلی کم رخ می‌دهد که توجه
کنند چه فیلمی ساخته شده است نه این‌که چه کسی آن را ساخته است. یعنی تیتراژ را
حذف کنند و خود فیلم را ببینند. البته این را هم بگویم که کمی حوزه نقد ما ضعیف
شده است؛ همه در فضای مجازی به خود اجازه می‌دهند که راجع به همه چیز قضاوت کنند و
نظر دهند. کمتر نقدی جدی، موثر و آموزنده وجود دارد که از آن بتوان استفاده کرد.

فارغ از «مارموز» به نظر می‌رسد به‌لحاظ شخصی
نگاهتان متوجه نقد افراطی‌گری‌ است، چقدر این نظر را قبول دارید؟

تقریبا در همه کارهای من این موضوع وجود داشته است؛ فکر می‌کنم
اعتدال مهم‌ترین مسیر سعادت یک جامعه است؛ اگر اعتدال را از جامعه بگیرید انسان‌ها
از بسیاری چیزها منحرف می‌شوند. اشاره کردن به اعتدال و عدم تندروی از هر سمتی
برای جامعه و پیشرفت آن موثر است، بنابراین در اغلب فیلم‌هایی که ساخته‌ام با این‌که
بسیاری از آن‌ها موضوعات متفاوتی باهم دارند تا جایی که امکان دارد به این مقوله
اشاره‌ای می‌کنم. آدم‌ها باید بتوانند در کنار یکدیگر زندگی مسالمت‌آمیز داشته
باشند و به این باور برسند که حقیقت نزد همگان است نه یک نفر.

ملیکا مومنی‌راد

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است