به گزارش خبرنگار صبا، علی اتحاد نویسنده،
هنرمند هنرهای دیداری و اجرایی و پژوهشگر فرهنگ ایران از ابتدای دهه ۸۰ تاکنون
دهها اجرا، نمایش ویدیو، نمایشگاه انفرادی و گروهی در حوزهٔ هنرهای معاصر در تهران،
بلگراد، استانبول، اودایپور، ابوظبی، بروژ، کیپ تاون، ملبورن، کراکوف، قاهره، برلین
و …. داشته و طی سالهای گذشته با رسانههای متنوعی همچون، پرفورمنس آرت، ویدئو آرت،
اینستالیشن آرت، اودیو آرت، دیجیتال مدیا، ویدئو-اینستالیشن، عکاسی، موسیقی و تئاتر
نیز کار کردهاست.
این روزها چیدمان «غزلی عاشقانه
برای فروردین» در مجموعه فرهنگی – هنری شهر کتاب فرشته
از نگاه و هنر این هنرمند برپاست؛ چیدمانی متفاوت با فضایی شاعرانه که ناخودآگاه
نگاه رهگذران را به سوی خود میکشاند و میتواند نقطه تأملی باشد میان روزمرگیهایشان.
این طراحی بهانه گفتگویی با این هنرمند شد که متن آن پیش روی شماست:
*تصویر ذهنی که باعث شکل گیری این چیدمان شد، چه بود؟
– نفس کار کردن در فضای
عمومی برای من اولویت اول است. البته پیشتر اینطور نبود و طی هفت سال گذشته آرامآرام
این شکل از کارکردن بخش بزرگی از فعالیتهای مرا به خود اختصاص داد. در حقیقت کار با
چیدمانی در باغ-موزهٔ قصر آغاز شد و کمکم و سال به سال تعداد کارهای شهریام بیشتر
شد. معمولاً چنین کارهایی نیاز به جلسات پیاپی دارد. گفتوگو با شرکتهای واسطه، مسئولان
شهرداریها و غیره. در مورد ویترین فرشته اما ماجرا با گفتوگویی ساده آغاز شد. من
فضای آن را دوست داشتم و یک سالی بود که با خودم فکر میکردم که کارهای متنوعی میشود
در آن کرد تا اینکه روزی پیشنهاد اولیه را دادم و بعد پیشنهادهایی دریافت کردم و
کار آغاز شد. «غزلی عاشقانه برای فروردین» در حقیقت دومین چیدمانی است که در این فضا
اجرا میکنم.
*فصل بهار در ابتدای
امر به عنوان سوژه در ذهن شما بود و بر اساس آن چیدمان را در نظر گرفتید یا بیانِ مفاهیم
برای شما در اولویت قرار داشت؟
– اینکه چطور طرح به
ذهنم میرسد شاید بیش از هر چیز به مجموعه فرآیندهایی وابسته باشد که در کل شخصیت کاری
مرا میسازد. کار من همیشه از سویی به ادبیات متصل است و از سوی دیگر وجوه دیداری را
به مدد میگیرد یعنی شاید بشود اینطور گفت که همیشه در حال ساختن پلی هستم که ادبیات
را از سطح زبانی به چیزی در سطوح دیداری مرتبط میکند. وقتی که کار ویترین را شروع
کردم پیش فرضی داشتم که تمام قطعات و در آینده اجراهایی که در این فضای هشت متری اجرا
میشود باید به زمینهٔ ادبیات مرتبط باشد. اولویتم ادبیات فارسی است و البته ممکن است
به ادبیات جهان هم گاهی بپردازم. رضا براهنی را انتخاب کردم به همان دلایلی که در بروشور
کار نوشتهام. برای من شعر براهنی چیزی از بهار دارد. نه آنکه مثلاً مثل نیما مدام
عناصر طبیعی را به کار ببندد. این نیست. براهنی عناصر بیجان جهان پیرامون ما را دوباره
زنده میکند و این احیا است که مرا به یاد بهار میاندازد.
*اساساً فضای ارائه اینگونه
مفاهیم چقدر برای شما اهمیت دارد. به بیان دیگر مثلاً یک کتابفروشی چقدر پتانسیل ارایه
چنین طراحی و تصویرسازیها را دارد؟
– من شیفتهٔ کار هنری
مکان محور هستم. آنچه در انگلیسی به آن site specific art میگویند. یعنی شاید بشود گفت بخش تصویری بیشتر کارهایی
که میکنم وابستهٔ به مکان است. معمولاً مکانی را میبینم و بعد دیگر باید به آنوقت
داد. اینکه چه تصویری در آنجا میبینم و این تصویر خیالی چطور راه به ادبیات میبرد.
در عین حال برای من که کارم را در خدمت ادبیات میدانم کار کردن در کنار کتابفروشی
کاملاً به جاست.
*از ادبیات صحبت کردید
و رضا براهنی. به اعتقاد شما آثار مکتوب دوره طلایی ادبیاتِ ایران مانند آثار بزرگانی
چون رضا براهنی، احمد محمود، غلامحسین ساعدی، ابراهیم گلستان و … تا چه حد ظرفیت
بازنمود تصویری به این شکل را دارند و آیا تصمیمی در این زمینه برای کارهای
آتی خود دارید؟
– در تمام سالهای گذشته
به صورت مداوم برای کارهایم، خودم متن تولید کرده بودم یعنی اثر هنری را به عنوان
مدیمی برای ارائهٔ چیزهایی که خود مینوشتم به کار میبستم. اینکه با آثار ادبی از
پیش موجود کار کنم دستکم برای من کاری بسیار تازه است و خیال نمیکنم به این زودی
بتوانم دست از آن بکشم. در عین حال به زودی بخشهای اجرای پرفورماتیوی در ویترین اجرا
خواهد شد که من و دوستانم داریم برای آن متن تولید میکنیم.
*از آنجا اینگونه طراحی و چیدمان با چنین فضایی در ایران کار تازه ایست، آیا شما نمونههای
دیگری پیش از این در ایران سراغ دارید و به طور کلی آینده این فضای طراحی را
چگونه میبینید و به نظر شما مخاطب با چنین تصویرسازیهایی تا چه حد ارتباط برقرار
خواهد کرد و برایش تأملبرانگیز خواهد بود؟
– در واقع این موضوع برای
خودم هم سوال بود. به هیچ وجه نمیتوانستم پیش از ارائهٔ اولین اثر حدس بزنم که چه
بازخوردی خواهم گرفت و کمی هم نگران بودم چون در فضاهای متنوعی کار کرده بودم ولی اینکه
ویترین را به عنوان مدیومی برای کار هنری در نظر بگیرم به کلی تازگی داشت. با نگرانی
بسیار کار اول شروع شد و نزدیک به چند ساعت بعد خیالم راحت شده بود. خیال میکنم اینکه
مخاطبان چند لحظه میان هیاهوی خیابان بایستند و چیزی دیگر ببینند و چیز دیگر بخوانند
و چیزی دیگر بشنوند تمام آن کاری است که دوست دارم انجام دهم. اساساً فکر میکنم کار
هنری برای من چنین کاربردی دارد، چیزی شبیه به اینکه توی خیابان راه بروی و دست روی
شانهٔ آدم مضطربی بگذاری و بگویی «یک لحظه صبر کن …» و بعد برایش شعری بخوانی و بعد
او را رها کنی و بروی. خیال میکنم بازیهایی از این دست، جادویی به جهان پیرامون ما
تزریق میکند که نیازمندش هستیم.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است