تجسمی حیرت‌انگیز از هلمز در یک نگاه | پایگاه خبری صبا
امروز ۹ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۲۷

تجسمی حیرت‌انگیز از هلمز در یک نگاه

وایتی از شرلوک هلمز وجود داشته که تابه‌حال ندیده‌ باشیم؟ تجسمی سینمایی از نامی‌ترین شخصیت آرتور کانن‌دویل که ظهورش به تاریخ پیدایش سینما بازمی‌گردد.

روایتی از شرلوک هلمز وجود داشته که تابه‌حال ندیده‌ باشیم؟ تجسمی سینمایی از نامی‌ترین شخصیت آرتور کانن‌دویل که ظهورش به تاریخ پیدایش سینما بازمی‌گردد (با فیلم «شرلوک هلمزِ گیج» در ابتدای قرن بیستم) و کانن‌دویل شخصا از بازیگر نقش هلمز در اوایل دهه بیست، ایل نوروود، اینطور تعریف کرده بود: «تجسمی حیرت‌انگیز از هلمز». باسیل راثبون در فیلم «سگ تازی باسکرویل» محصول ۱۹۳۹ آغازکننده تصویری نمادین از هلمز بود با ترکیبی از کلاه شکار و پیپ. این اواخر نیز رابرت داونی جونیور را در نقش کارآگاهی ستیزه‌گر در هلمزِ گای ریچی دیدیم و بندیکت کامبربچ را در سریال «شرلوک» که برداشتی مدرن از این شخصیت و قصه‏ های مربوط به او بود.

حالا سِر یان مک‌کلن آمده و نقش هلمزی تنها و منزوی را بازی می‌کند که از ضعف و پیری رو به احتضار است. سال ۱۹۴۷ است، حدودا ۳۰ سال پس از اتفاقات مصیبت‌باری که در نهایت باعث شد شرلوک به زادگاهش پناه برده و به زنبورهای دوست‌داشتنی‌اش رسیدگی کند. آنجا خانم مونرو (با بازی لورا لینی، که لهجه‌اش مناسب نقش نیست) و پسر جوانش راجر (با بازی ستاره نوظهور: میلو پارکر) از او نگه‏داری می‌کنند؛ از پیرمردی نودوسه‌ساله با چشمانی ضعیف و بدنی لرزان، با قدم‌هایی نامطمئن، چهره‌ای افتاده و پر از لک‌وپیس. در طول روز، دور و اطراف مزرعه پرورش زنبورش پرسه می‌زند، سرِ دکترش غرغر کرده و در رژیم غذایی‌اش زبان‌گنجشک خاردار دیده می‌شود، گیاه کمیابی که در ژاپن یافت شده و ویژگی‌های درمانی‌اش ثابت شده است. اما همین که تلاش می‌کند تا جزئیات زندگی‌اش را به‌یاد بیاورد، ما را به گذشته تودرتویش می‌برد، به سروقت پرونده‌ای که ناکارآمدی‌اش را ثابت کرد و سفری به شرق که رهاورد آن فقط تجویز داروهای بیشتر برایش بود.

مک‌کلن و بیل کاندن کارگردان فیلم پس از کار در فیلم «خدایان و هیولاها»، در این نوشته میچ کالینز دوباره به‌هم پیوسته‌اند. در چهره تندخوی مک‌کلن در این فیلم نشانه‌ای از جادوی مالیخولیاییِ گاندالف در فیلم «ارباب حلقه‌ها» (با بازی خودِ مک‏کلن) وجود دارد. چهره‌پردازی عالی از دیوید و لوئیس السی به صحنه‌هایی جادویی می‌انجامد که در آنها شرلوک در خیالش از شهر ساسکس در سال ۱۹۴۷ چند دهه به عقب رفته و در سال ۱۹۱۹ به خیابان بِیکر در لندن و مواجهه‌اش با آن کلموت (با بازی هتی موراهان) ماتم‌زده می‌رسد. در این صحنه‌ها پوستش صاف است، چشم‌هایش می‌درخشند و حواسش جمع، اگر چه درک احساسی او هم‌چنان ابتدایی باقی مانده‌اند؛ در مواجهه با نغمه‌های آسمانی یک سازدهنی شیشه‌ای، هلمز درگیر سرنخ‌هاست و نوای موسیقی را نمی‌شنود. تنها بعدتر، وقتی منطق بی‌رحمانه‌اش از بین رفته، می‌تواند با چیزی که احساس قرابت و هم‌دلی دارد هم‌ساز شود.

با اشاره به چنین متن‌های تجدیدنظرطلبانه‌ای مثل «زندگی خصوصی شرلوک هلمز» ساخته‌ ۱۹۷۰ بیلی وایلدر و رمان «راه‌حل هفت‌درصدی» نوشته نیکولاس مِیر (در سال ۱۹۷۶ از آن فیلمی ساخته شد)، فیلم «آقای هلمز» پنبه حل معما توسط شرلوک را می‌زند.

مارک کرمود

ترجمه: رضا شاهرخ‏شاهی

 

انتهای مطلب/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است